۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه

ور زدني از نوي سنده وبلاگ در شب يلدا

از بچگي مرا بأهوش مي خواندند ٠ من از ١١ سالگي پشت فرمان مي نشستم ٠ در ٦ سالگي اسباب بازي هاي من همه برد هاي سوخته مدارات إلكترونيكي بود ٠ در مخترع بودن و چهره شدنم كسي شك نداشت٠اما أينها همه تئوري هايي خزئبل ( ؟ ) بودند ٠ اما حالا ، در خاندانمان همه بر تخمي بودن دست فرمانم اتفاق نظر دارند ٠ به طوري كه زنان تازه تصديق گرفته هم پشت سر م بوق هاي ممتد مي زنند ٠ اين الكترونيك هم شد وبال گردنم ٠ شد رشته ام ، شد بدبختي ام ٠مگر پاس مي شوند اين درس هاي سه واحدي تخصصي؟ اين وضعيت حال من گلچيني از سليقه هاي اطرافيانم است ٠ من مجموع عقده هاي دروني أطرافيان هستم ٠ مگرنه تمام ركابي هاي من بوي هنر مي دهند (عر عر ) ٠ حتي مشاورم هم گفت : با اين روشي كه تو پيش گرفتي اينده اي تاريك داري ٠ البته اين را هم بگويم كه مشاورم دفترچه بيمه را قبول دارد مگر نه من به عمه ام خنديده ام جلسه اي پنجاه تؤمن پول يا مفت بدم حرف بشنوم ٠ دهان خود را مي جنبانند ومي گويند : چرا نميروي خارج و من متوجه مي شوم كه خيلي از مرحله پرت اند ٠ امريكا خوب است و من ان را دوست دارم ٠ مي گويند براي استفاده از اينترنت ان بأيد از فشار شكن استفاده كرد ٠ شايد هم من سوژه مناسبي براي اسگلاسيون بودم ٠ در هر صورت جاي خوبي است و من دوست ندارم به من به ديد يك پناهنده نگاه كنند٠

خند

ترکه صبح زود روز جمعه میره توچال ، روغن ماشینشوعوض میکنه میاد بیرون
فکر کردید من از امریکا رفتن بدم میاد ؟ ترس من فقط به خاطر فاصله گرفتن از روحانیته

۱۳۹۰ آذر ۱۷, پنجشنبه

صدای شکستن کمر امریکا - ایران برنده همیشگی


طبق اخبار واصله ، ایران موفق شد یک هواپیمای جاسوسی امریکا را به زمین بنشاند .
فرمانده سپاه گفت : طبق بررسی های بسیار انجام شده توسط نیروهای زبده ، ما متوجه شدیم
هدف امریکا از فرستادن این هواپیما جاسوسی بوده است .
این هواپیما مجهز به رم فوق پیشرفته 1 گیگ ، دوربین فوق پیشرفته 2 مگاپیکسل می باشد .
 در این وسیله همچنین از لاستیک  و بال خیلی فوق پیرفته استفاده شده است.
امریکا از تکنولوژی فوق فوق پیشرفته آهن در ساخت بدنه آن استفاده کرده است.
ایشان در ادامه فرمودند : امریکا از تمام تکنولوژی های خود در این هوا پیما استفاده کرده و ما الان به تمام تجهیزات امریکا اشراف داریم.
وزیر خارجه ایران اضافه کرد : ما هم از تخته فوق پیشرفته برای تخته کردن در سفارت امریکا و انگلیس استفاده کردیم.
این فرمانده در انتها گفت : پدسّگا عجب چیزی ساختنا

۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

تهران - نیویورک - واقعی

مسافرها همه عرق کرده بودند .از گرما. دنده از یک به خلاص و از خلاص به یک انتخاب دیگری نداشت.
راننده لُنگی به صورت می کشید و کلماتی مبهم مانند "س هِش"  حواله ایست بازرسی مقابل می کرد.
ترافیک شدید نه در اثر تصادف بود و نه در اثر بارندگی ، ایست بازرسی بسیجیان گرام جواب سوال بود .
عجیب بود . برای اولین بار بود که ایست بازرسی به این تر و تمیزی می دیدم .
لباس های چریک های امریکایی ، عینک دودی ، پوتین قهوهای امریکایی و ... همه چیز امریکایی به تن داشتند.
به جلوی ایست که رسیدیم ، یکی از انها سرش را داخل ماشین کرد و بعد از نگاه به من گفت " گوه "
پیاده شدم یقه اش را گرفتم و گفتم : هر خری می خوای برا خودت باش ، (اب دهن قورت ) مرتیکه الاغ درس صبت کن .
سرباز که در کل این مدت داشت با تعجب به من نگاه می کرد گفت : وات آر یو دو اینگ؟
مسافر یکی از ماشینها  سرش را از پنچره بیرون اورد و گفت : اون که حرف بدی نزد ، گفت " گو " یعنی برو 
برگشتم رو به سرباز ، اخه مگه فارسی رو گرفتن ازَت؟
دوباره همون مسافر تا سینه از پنجره بیرون اومد و گفت : دادا کجای کاری ! اینا امریکایی ان که تا دل تهران نفوذ کردن
ابلفضل!!! برای لحظاتی خون به مغزم نرسید ، افکارم اسپاسم کرد ، کمرم هم گرفت . البته این اخری ربطی به این ماجرا نداشت.
هول شده بودم . آی لاو اُباما ، آی لاو اُباما ، برای ماست مالی بد نبود .
از ایست رد شدیم .تمام زن ها بی حجاب بودند ، انگار با پرواز صبح به پاتایا رفته بودم. در اون حد.در این بین
ون گشت ارشاد رد شد که بزرگ روی درش نوشته شده بود " امر به منکر و نهی از معروف" .
سریعا در خانه را باز کردم وبه داخل رفتم . بعد از روشن کردن مودم و لب تاپ مرور گر را باز کردم.
دستهام میلرزید . عرق روی صورتم اسکی میرفت . دبلیو دبلیو دبلیو . سکس . کام ........ خدای من ! باز بود .
در اون لحظه فقط این سایت برای تست فیلترینگ به ذهنم میرسید. توی این حال و هوا بودم که یک موشک
اف 768 خوشه ای بالای خونه منفجر شد . لامصب تمام کافی نت های برزخ هم دایل اپه . وقتم هم تمومه .

۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

انچه باران چند روزه تهران بر سر من اورد


خیلی شاد . سرحال . کیف توی دست راستم تاب بازی می کرد و قدم هام از روی سرخوشی بود.میرفتم دانشگاه .
 از بارون دیشب هنوز هوای گرفته و ذرات معلق اب باقی بود . همینطوری شدید و شدید تر می شد .طوری که تنها در عرض 20 ثانیه به بارانی سیل اسا تبدیل شد و اب هم همینطور بالا می امد. دانشگاه داشت دیر می شد . رعد و برق و نوع اب گرفتگیمنو یاد قوم لوط می انداخت .
توی ایستگاه ایستاده بودم . یک قایق شرکت واحد جلوم توقف کرد و سوار شدم. به قایقران گفتم : سیروس مسیرتون از کدوم وره؟ گفت : اینقایق خط خاوران - علم و صنعته . خیابون دماوند پیاده شدم کمی تا ایستگاه کرال رفتم و سوار لنج تهرانپارس-ازادی شدم.سطح اب خیلی بالا امده بود و لنج از مسیرش خارج شده بود.در این بین فقط کله برج میلاد بیرون بود. و لنج ران به سمت برج رفت .نزدیک برج پسری 23 -24 را دیدم که نوک برج میلاد نشسته بود . داد زدم بیا پایین ، تو در خطری ، بیا روی لنج تو رو ارواح خاک پدرت ، گفت : نمی ام ، اینجا در امانم  و شما به هلاکت می رسید . گفتم : بیا پایین بابا ، نمی خواد واسه ما کنعان بازی دربیاری ،.ولی با اصرار روی برج ماند .
 لنج دوباره به سمت مسیر اصلی خود( دانشگاه من ) به راه افتاد .  موج بالا می امد و به عرشه کوبیده می شد . رعد و برق ها برای ثانیه ای زمین را برای عکاسی ابرها از زمین فراهم میساختند.ساعت 7:31 صبح به دانشگاه رسیدم . دانشگاه؟ همش اب بود و اب .بلی ، من روی دانشگاه و روی سطح اب بودم.
از توی لنج لباس قواصی را برداشتم و بعد از نصب کپسول اکسیژن روی کمرم ، به پشت به داخل اب افتادم و به عمق 60 متری رفتم . با شنای قورباغه خودم را به جلوی درب کلاس رساندم . گفته بودند که این استاد ، احتمال کنسلی کلاسهایش بسیار کم است . اما مطمئنا با این شرایط جوی بد باید کلاسش برگزار نمی شد . درب را باز کردم . همه امده بودند ، استاد هم درس میداد. اما صدایی شنیده نمی شد و فقط حباب هایی از کنار ماسک استاد بیرون میزد. استاد بعد از دیدن من با دستش عدد 4 را نشان داد که عدد خوبی نبود و من حذف شده بودم. 

۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه

ماجرای مردی که مو به تن ادم سیخ می کند



روزی مردی برای استخدام به یک شرکت تخلیه چاه مراجعه کرد . رئیس شرکت  یک نِی به او داد و از او خواست یک چاه را تخلیه کند . رئیس نمونه کارش را دید و پسندید. به او گفت : حالا بیا این لباس کار را بگیر و مشغول کار شو .مرد وقتی شلوارش را دراورد شورتی به پا نداشت . رئیس عصبانی شد و گفت کسی که شورت ندارد یعنی دستشویی نمی رود و این مرد نمی تواند در امر تخلیه موفق باشد .
مرد را از شرکت بیرون کردند . جلوی شرکت مرد غمگین و افسرده قدم میزد و از شرکت فاصله می گرفت . دستش را در جیبش برد و یک دستمال کاغذی بیرون اورد .به اولین مغازه رفت و آن را به اصرار و قیمت خیلی کمی فروخت و دو تا دستمال گرفت . همینگونه فروخت و خروخت تا به یکی از گنده ترین و بزرگترین شرکتهای دستمال کاغذی تبدیل شد . او پس از دستمال کاغذی به نوار بهداشتی روی اورد و تولید ان را هم شروع کرد . مدتی بعد خبرنگاری به او گفت : شایعه شده که نوار بهداشتی های شما برای پوست بسیار مضر و خطرناکند. ایا امکان دارد که خودتان این نواربهداشتی را به کار برید ؟ مرد یک مدل بالدار دراورد و شلوارش را هم دراورد . همه تعجب کردند . او شورت به پا نداشت ! خبرنگار به او گفت : شما که بزرگترین شرکت دسمال کاغذی و نواربهداشتی را دارید شورت به پا ندارید ، اگر داشتید دیگر کی می شدید؟! مرد در جواب گفت : تخلیه چاه!    

۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه

ساعت 7 بامداد


-  پاشو پاشو کارت دیر شدا پاشو بینم

+  ئه .... بوق سگ تو این وقت صبح اینجا چی کار می کنی؟

- خروس خون مست بود ، گرفتنش . جاش من اومدم .

 + یه لقمه نون حلال   با   جون ادمیزاد  کجان؟

-  داشتن پوزیشن جدید ابداع می کردند که اونها رو هم گرفتند.

+  تو چجوری فرار کردی؟

-  سرهنگ جلالی هستم . بدون هیچ کار احمقانه ای دستاتو بزار رو سرت  و اروم برگرد.

۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

داستان پیرمرد خود خواه


پیرمرد سوار شد . سومین نفر و اخرین نفر ظرفیت تاکسی محسوب می شد . راننده که از خواص بود

یک اهنگ گذاشته بود که در اون صداهایی ناشناخته و مرموز شنیده می شد . مرد پیر با صدایی

ریشتراش گونه ای گفت : اخه اینم شد اهنگ . رد کن بابا

راننده در کسری از ثانیه تا کمر امد وسط دو صندلی و داد زد : اخه تو چی میفهمی از

اهنگ اسیای شرقی . هان ؟

پیرمرد تا انتهای مسیر سرش توی لچکی شیشه عقب بود به بیرون نگاه میکرد.

داستان کوچَاک


-   من دارم میرم پیش روانپزشک ، کاری ندارید؟

پدر : هیچی فقط قضیه بی نظمیت رو هم مطرح کن

-   چشم

مادر : حتما بهش بگو که مادرتو اذیت می کنی

- حتما

پدر : اینم بهش بگو که پدرت تو زندگی هیچی برات کم نذاشت

- باشه

مادر : از ریخت و پاش هات ، از بیشعوری هات ، از الاغ بازی هات هم بگو

- چشم

 چند ساعت بعد....

پدر و مادر : سلام . چی شد ؟ درمان شدی؟ الان بهتری؟

- یک کتاب داد که بدم به شما
عنوانش چی هست:

" پدر و مادر ما متهمیم"

  اینگونه شد که آن دو به اشتباهشان پی بردند و دیگر کودکشان را انگشت نکردند

شکس 1307

1-داستان برتر جشنواره دولت ابادی در سالهای 1341-1379
2-برنده 6 دوره جشنواره پشم طلا
3-نامزد دریافت بیلاخ بلورین
4-شروع اعتیاد داریوش

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

خدمات دهن بفرمایید

- دهنتو سرویس کردم

+ لطف کردید
- فقط چند روز اول زیاد زر نزن که خوب اب بندی شه
+ اهنگ چی ؟ میتونم گوش کنم؟
- تا درمان کامل و قطعی فقط جاستین بیبر
+ می تونم بخندم؟
- اگه خنده باعث جر خوردنت نشه ایرادی نداره
+ اها . باشه . من برم .   دافض

عنوان نداریم

+ اقا این وبلاگتون رو می کشید کنار؟

- چرا؟
+ جلو راهه . سد پیشرفته . شما دارید تمام ایده ها رو میسوزونید
- عییییییییی عییییی  خوبه؟
+ یکم دیگه
- عی
+ خوبه خوبه

۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

داستان های بی تربیتی - + 18


- اقا اون لباس صورتیه چنده ؟
+ 30 تومن
- من 25 تومن بیشتر ندارم که
+ پس باید اندازه 5 هزار تُمن بله دیگه
- باشه اقا

[اتاق پرو - تسویه حساب]


- نه نه به اون دس نزن اون 10 تومن میارزه
+ این چی؟
- نه اونم 7/5  ه
+ این ناف ه چنده ؟
- اهوم ، اونم برات حساب می کنم مممم 4 تومن با سه تا بوس 300 تومنی درس میشه
- بیا اینم چسب زخم به جا 100 تومن بقیه ات . فاکتور کنم؟
+ بله فاکتور کن


۱۳۹۰ مهر ۲, شنبه

مغز خلاق من وانچه باید در مورد سوسکها دانست

قدرت زیادی دارد . اگر میلیاردر تشریف دارید یا که سیاستمدار بزرگی هستید یا چه و چه حتما گذرتان به انجا خورده است  . 
با عمل و جراحی هم کاری پیش نمی رود .
باید و باید اضافات دنیوی از بدنتان خارج شود یا نه . بلی در هر صورت کارتان لَنگ انجاست . به داخل توالت رفتم در را بستم .سوسک . بالدار .
قهوه ای . بزرگ .  اوه نُ وری بد .چه فکر کرده ای ای قهوه ای ؟ فکرکرده ای اینجا خانه خاله سوسکه است؟ اینجا یا جای من است یا
این چه مسیری است که پیش گرفتی ؟ اصلا تو دینت چیست ؟ ایا حکومت اسلامی را قبول داری ؟ بدنت پر مو است . ارزشی هستی؟ 
سوسک بالدار قهوه ای روبروی من در ان پایین ها خشکش زده بود و فقط شاخکهایش نشانگر زنده بودنش بود . 
خرت به چند من؟ پدری یا مادر ؟ ایا می دانستی کف پاهایت عین نجاست است قهوه ای؟ 
براستی  اگر حکومت اسلامی یا بودایی یا لاییک بود برای سوسکها فرقی می کرد؟
  اگر یک سوسک با حشره کش خواست خود کشی کند تماشاچی خواهد داشت؟
ایا سوسک ها هم اینقدر حرف مفت و اعصاب خورد کن میزنند؟ 
کمی که فکر کردم متوجه زندگی سالم و بی دغدغه و زیبای سوسک شدم. گفتم من می رم بیرون کارت تمام شد صِدام کن . 
برگشتم و پشتش را هم شستم و راهی منزلش کردم . اما در یک غفلت اب از شلنگ به سمتش جهید و او را روانه سیاهچاله مرگ کرد.
حتی قطرات اشک او روی کاشی پدیدار بود. اما رفت.
رفت ...

۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سه‌شنبه

الاخبار الایرانیه

طلای جهانی با افت شدید مواجه شد و در ایران به مرز 900 هزار تومان رسید
واین نشانه عدم وابستگی اقتصاد ایران به غرب است.

۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

تراکنش

دیگه این روزا
اینقدر حجم داده ها زیاد شده
.که امنیت نداده ها رو به خطر انداخته

مراد نامه

 مراد زندگی سختی داشت . چون معمولا زندگی های پر هیجان سخت می باشند.مثلا روزی به حمام رفت و دوش گرفت و فردایش احضاریه دادگاه به دستش رسید .
مبنی بر این که با آن همه آب در حمام چه می کردی و خواستند انگ سیاسی به او بزنند که از ایران رفت خارج . به بهانه تحصیل .
 او به شهری در امریکا رفت که به لاسجرد معروف بود و از توابع لاس وگاس محسوب می شد . تنها در عرض سه ماه توانست 
دکترای فیزیک هسته ای را از دانشگای فیری انجا بگیرد . یک روز که از خانه خارج شد و به سمت دانشگای حرکت کرد متوجه نبودن موبایلش شد .
سریعا به خانه برگشت تا 
.... موبایل را بردارد .اما . اما ... وقتی از لای پرده به داخل نگاه کرد ، دید همه اجسام به حرکت درامده اند اما چه حرکتی. 
شورتش از دسته جارو برقی لب می گرفت ، پریز برای دوشاخه دلبری می کرد، موز و خیار همجنسبازی می کردند ، موبایل به همت شارژر به ارگاسم رسیده بود.
در را با لگد باز کرد وگفت : اشغالای خیانت کار خونه تیمی درست کردید؟ رو کرد به شورت و گفت : از تو دیگه انتظار نداشتم . تو که تنها تکیه گاه من بودی
می خواستم مثل  شورتای مردم  بفرستمت مدرسه . من رو بگو سالها باسنم رو در اختیار کی گذاشتم ! گمشید بیرون از خونه ام خیانت کارای کثافت . 
 مراد همه را به جز موز و خیار از خانه بیرون کرد  و تا اخر عمر به انها وفا دار بود.

۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

الان وص می کنم

- اقا سلاملیکم . ببخشید این سانس استخر ساعت چنده؟
+ گوشی   .  دیری دیری دیری را را ری را را ر
بله بفرمایید؟
- ببخشید اخرین سانس استخر رو به من میگید؟
+ گوشی . الاله من گل لاله من که برات میمیرُم گل ...
بفرمایید؟
- لطف می کنید سانس استخر رو بگید؟
+ گوشی . پنجره دن داش گلير آی بری باخ، بری باخ!
بفرمایید؟
- پدسّگ ساعت سانس چنده؟
+ گوشی . همه چی ارومه تو به ان دل بستی 
بفرمایید؟
- بی همه چیز بی شرف
+ گوشی . مـِـــــلـــــودی ِ ِِِِِِِِ 
 بفرمایید ... بفرمایید؟
- ارزوووومه ارزومه که یه روز بیای بری لخت تو خونه 

۱۳۹۰ شهریور ۱۶, چهارشنبه

بی احتیاطی یک شهروند

- سلام . بفرمایید
+ سلام . میشه در رو باز کنید؟ 
-شما؟
+ اومدم دیشتون رو پرت کنم تو خیابون
- تنظیمش به هم نمیخوره؟
+ نه خواهرم . ما کارمون رو بلدیم
- بفرمایید (چق)

نچ نچ نچ

ماهواره شریفی نیا رو هم گرفتن؟ دختر به اون مسلمونی ، اون که بازیگر خوبی بود؟

شروس منتشر کرد

مردی که تا پنجاه سالگی شب ادراری داشت به دار مجازات اویخته شد
صحفه 2

رابعه اسکویی : پرویز پرستویی و خسرو شکیبایی را من به سینما اوردم
صحفه 5

مردی که قاتل خود را کشت به حصر ابد محکوم شد . قاضی خدا مرادی گفت :
این مرد ، مرد بدی است و من از او بدم می اید.
صحفه 8

ضربه مغزی شدن شناگران دریاچه ارومیه
صفه 10

راز قتل مرد توسط شوهرش
صفه 6

عکس های تمام صفحه و تمام رخ از محبوب ترین چهره ایرانی ، محمود احمدی نژاد
1،3،4،7 صفه های

موقعیت خطرناک

علی کریمی  علی کریمی علی کریـمـی نــــه علی کریمی علی کریمی

مفهوم در دل لغت

کبری ، صغری ،مصطفی ،زندگی

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

3 مراد نامه

نبرد اسفند و رستمدیار

اسفند و رستمدیار پسر و پدر بودند . رستمدیار پدر بود .اسفند چند ساعتی پدر را ندیده بود . وقتی یک سالش بود همه او را با
داداشی اشتباه می گرفتند . زمانه چرخید و چرخید و چرخید تا ایندو روبروی هم قرار گرفتند  
 .ناگفته نماند رستمدیار از پهلوانان خفن شهر بود
رستمدیار گفت
 :

کدام باشگاه رفته ای ای جوان               شماره دهند داف ها از زمین و زمان

چُنین مخ زنی باشی در این سن کم            کُنی بازارمان را کساد دم به دم

اسفند که بی تربیت بود  گفت 
:
نکُن لاتی اش را پر ای مچل              ببوسم تو را پرت می شوی ای کچل
 
به جای چُنین حرفها باید گریخت            زدی این چنین حرف ، پشمهایم بریخت

این چنین شد که درگیرشان بالا گرفت . رستمدیار که دید بدجور در حال لوله شدن است سوت زد تا رخش به دادش برسد . 
اما یادش افتاد عصریه دادش نمایندگی برای تنظیم باد .به همین دلیل به رزم ادامه داد

چو اسفند پاره کرد چیز پدر      برفت باز باز راه پدر به لطف پسر

ان دو خسته به سمت خانه هایشان حرکت کردند و وقتی هر دو به یک خانه رسیدند تا متوجه کارشان شدند و رستمدیار در پایان گفت 

برو تو لندهور چون بمالم درت      پدسگ صاحاب می کَنم پوست سرت  

۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

مراد نامه2


رفتم خرید . در حال چشم چرانی میوه ها بودم که ناگهان دیدم یک بچه از طبقه سوم افتاد پایین .
منم با تمام قدرت خودم رو به زیر اون بچه رسوندم و بچه رو گرفتم .
بچه افتاد گریه . باباش اومد بزنه تو گوشم که بچه گفت بابا قضیه از این قراره .
 باباش هم دکمه ها  پیرهنش  رو باز کرد و یک دونه پشم از سینه اش کند .و گفت : بیاهر وقت مشکلی برات پیش امد این رو اتیش بزن سریع میام کمکت .
رفتم سوار اسبم بشوم . سریعا اسب روی دو پا ایستاد و گفت : عی هَ هَ هَ عی هَ هَ هَ
برگشتم دیدم یک اژدهای تنومند وعصبی و هیکلی پشت سرمه . منم دیدم حریفش نیستم گفتم بگذار از عقلم استفاده کنم .
مثلا فرق من با پشه عقل است .
یاد اون پشم ه افتادم . سریعا درش اوردم و اتیشش زدم . یه بوی گندی راه افتاد که نگو اَه اَه اَه انگار سر گوسفند کِز دادی .
 اژدها نتونست خودش رو کنترل کنه و سریع بالا اورد .
 دیدم هر چی بالا اورده از این قرص های اعصابه . گفتم بدبخت فلک زده قرصی اخه چرا ؟ اژدها های مردم دانشگا میرن خارج میرن برا تحصیل اونوقت تو  نُچ نُچ نُچ  . از مُراد یاد یگیر .
وایساد التماس کردن که اینقدر داری بدی و فلان که سریع بلاکش کردم.

مراد نامه

داخل خانه بودم و درحال دیدن سریالهای جذاب شبکه دو .
هوا سرد بود .چون زمستان بود . معمولا در زمستاد هوا سرد است.کم کم باران گرفت .
اولش کم بود ولی شدت گرفت گرفت گرفت گرفت که دیگه خیلی گرفت.
در همین حین صدای در را شنیدم . رفتم در رو باز کردم.دیدم یک خر جلوی در است .
 سلام کرد و گفت : من که جیک و جیک می کنم برات تخم طلا می کنم برات من برم؟ بهش گفتم : اِ این دیالوگ که مال تو نبود
عصبی شد و و گفت کم عرعر کن و هلم داد و گفت تو داری به من میگی الاغ !
 من وقتی نمایش نامه در انتظار گودوِ اثر البر کامو  نقش گودو رو  اجرا کردم همه گرخیدن . اون موقع کجا بودی؟
حالا تو می خوای به من یاد بدی ؟ می خواستم بگم ساموئل بکت که طی مشورتی که با بیضه ها داشتم مخالفت کردند.
رفتم جلوی در هرچی وایسادم دیدم هیچکی نیومد گفتم : اقا خره پس رفیقات کو؟
گفت : این یه داستان دیگس نویسندش هم مُراد نام دارد . بقیه بچه ها هم با کارگردان به توافق نرسیدن .
فعلان من در خدمتتون هستم . گفتم خدمت از ماست که گفت به لبنیات علاقه نداره وچند روز طول کشید این تیکه رو هضم کنم .
الان که دارم باشما حرف میزنم 18 سال از اون قضیه میگذرد.

                                                         جای مُراد خالی

۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

بیانیه ای مهم در مورد مردم انگلیس



 اهای ای مردم مظلوم انگلیس ، تا کی باید جور و ستم این فاقدان دین را بکشید؟  تا کی؟
 می دانم ، میدانم که ماه مبارک رمضان است و مبارزه سخت . اما اجرتان  با  لندن
این مسئولین تان  تا کی باید تحلیل هایی از سیاست بدهند که خر هم خنده اش بگیرد؟
شما چیزی دارید که قدرش را نمی دانید.شما لندن دارید که ما حاضریم همه چیزمان را بگیرند و لندن را به ما بدهند.
اما حیف نیست که در این لندن حتی یک بار نماز جمعه به امامت ایت الله احمد خاتمی برگزار نشده است؟
حتی یک بار هم ایت الله صدیقی در آن گریه نکرده است؟
و یا حتی یک بار هم درس هایی از قران قرائتی در رسانه هایتان پخش نشده است؟
وحتی یک حوزه علمیه هم ندارید و همین است که به جای طلبه های متدین، دیوید بکهام و رونی تحویل دنیا میدهید.

فایت  فایت تا انشا الله پیروزی

یور اجر ویت گاد


۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

بیداری


- من رو برای سحر بیدار کن
+ اسلامی یا انگلیسی؟
- ایرانی
+ ببخشید . یادم نبود فردا تعطیله می خوای تا لنگ ظهر بخوابی

۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

عوارض رمضان


امدم بروم دستشویی که یکدفعه از وسط در رد شدم و رفتم داخل .
شخص در حال رفع حاجت سریع بلند شد و در حالی که دستش را جلوی شوشولگاهش گرفته بود ، گفت کره خر برو بیرون
گفتم مگه تو منو می بینی؟
گفت الاغ حالا در خراب شده  به جاش پرده گذاشتیم تو باید سرتو بندازی پایین بیای تو؟
سریعا مسئله رو بررسی کردم و کمیته حقیقت یاب تشکیل دادم و در اخر معلوم شد حق با من نبوده است .
بلکه با وی بوده است . الانم که دارم تایپ می کنم یکی در میون انگشتام از کیبورد رد میشه . نمیدونم جریان چیه.

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

بیا برگرد به خونه اینهمه لج بازی نکن!


انگار که تو ژاپن باشی و من عرب.
از نام بردنت هم قاصرم.
پاشو بیا سر خونه زندگیت.

شفاف سازی


من خیلی وقته می خوام تو یک سری مسائل دخول کنم اما چون اذن پدر می خواد نمیشه.

ایا ربات ها هم ؟


یک نفر هست توی اینترنت که علاقه زیادی به او دارم. بسیار .نوشته های او بسیار جذاب و محشر می باشند.
اما فقط احساس ندارند . نمی دانم چرا .شاید اصلا یک ربات است که می نویسد . اخر یک ربات می تواند بنویسد اما .
اری . حتما او یک ربات است . من به یک ربات علاقه مند شده ام . در جملات من هم احساس وچود ندارد
درست شنیدید ، وچود .این متن طوری طراحی شده است که اعرب در ان گوه گیچه بگیرند.
بگذریم . شاید اصلا من هم یک ربات هستم . من رباتم یک ربات بی اراده. یک ربات لاشی
 چه بهتر .مگر ربات ها نمی توانند به هم علاقه مند شوند؟
یا مثلا لپ هم را گاز بگیرند ، افطار کنند ، نزول بخورند ، به مسئله شرعی بر بخورند ،غسل چنابت کنند یا امثالهم؟
بله . هر چه زود تر باید این قضیه رو با یک اخوند مجرب در میون بگذارم  .

۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

فیـــلیــــتر


پس از ساخت ان سریال کذایی که قولش را داده بودم می خواهم یک برنامه زنده هم بسازم.
خودم هم در نقش مجری و تهیه کننده در مورد فیلترینگ . برای اینکه بچه ها با این مبحث اشنا بشوند.
جمعه صبح ها.بچه ها را دعوت می کنیم بنشینند روی صندلی ها و اسم و فامیل خود را بگویند.
بعد داد بزنم : فیــــــلیـــــــتر  و در جواب بچه :جمعه تعطیله       فیـــــلیــــــتر    جمعه تعطیله
اسم خودم هم عمو نقاد . یعنی نقد کننده و این مبحث را برایشان بشکافم .
واجازه سانسور و فیلتر شدن هیچ مبحثی را هم ندهم .
ادامه :
بچه خوب کیه :
ممممَمَمَن
کی شوشولشو خودش میشوره ه ه ه؟
بچه ها : مَمَممَمممن
کی تو شستن شوشول به پدرش کمک می کنه؟
بچه ها : مممممَمَمَن
حالا بچه ها شوشولشون رو در بیارن و به دوربین نشون بدن
به به
چه بچه های زرنگییییییی
حالا بریم یه کارتون سکسی ببینیم بر می گردیم
یــــــــــــه برنامه    یــــــــــــــه برنامه   یــــــــــــــه برنامه

۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

از بنده ناتوان به خدای مهربان


ماه رمضان امسال می خواهم سحری کله پاچه بخورم . بعد برم کوه .سه چهار ساعتم ورزش سنگین کنم.
طوری که اب بدنم به معنای واقعی تمام شود . بعد برم بالای مرتفع ترین قسمت کوه . در گرمترین ساعت روز.
داد بزنم خداااااااااااااااااااااااااا
 (به سبک به نام پدر طوری که دوربینها 360 درجه دورم بچرخند)
خیلی تشنه ام . اینجوری نمیشه که . 5 واحد تخصصی تابستون با تو  روزه گرفتن هم با من.
اگرم می خوای عوض کنیم.

۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

بی بصیرت


- محمود اگه بازم کاندید بشه بازم بهش رای میدم.
+ ئه چرا؟
- چون هیچکی مثل اون نمی تونه ریشه نظام رو بزنه!

۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

رمضان 91


ایشالا سال دیگه می خواهم برای ماه مبارک رمضان یک سریال بسازم.
جریان سریال هم به این گونه باشد که در قسمت اول گلزار با گلشیفته با امین حیایی با حامد بهداد با ثریا قاسمی
 در یک تصادف همگی به کما بروند و تا قسمت سی ام لوله اکسیژن به دهان در کما بمانند و در این زمان
 فرامرز قریبیان و فتحلی اویسی و کیانوش گرامی و سیروس گرجستانی نقش افرینی کنند.
  در قسمت سی ام همه افراد در کما به جز ثریا قاسمی بمیرند .
 و در انتها هم ثریا قاسمی با فتحلی اویسی عروسی بر پا کنند .
طوری که انقلابی در صنعت سینمای ایران باشد.

بِروز

من که  لایکو  لایک  می کنم برات  ایتماتو  شیر  می کنم  برات  ساین اَوت  کنم برم!؟

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

تروریجات 4


+ اقا شما می خوای منو ترور کنی؟
- مگه شما کی هستی؟
+ نامزدمه

تروریجات3


+ اقا شما می خوای منو ترور کنی؟
- مگه شما کی هستی؟
+ عاشق دانشمندای هسته ای هستم

تروریجات2


+ اقا شما می خوای منو ترور کنی؟
- مگه شما کی هستی؟
+ همسایمون نخبه است

تروریجات1


+ اقا شما می خوای منو ترور کنی؟
- مگه شما کی هستی؟
+ دانشجوی کارشناسی ادبیاتم

ترور رنگی در 17 دقیقه


ترور رئیس جمهور
ترور کابینه دولت
ترور نخست وزیر
ترور دانشمندان هسته ای
ترور دانشجوی کارشناسی ارشد
.
و در ادامه...
.
.
ترور یک دانشجوی کارشناسی
ترور یک دانشجوی کاردانی
ترور دانشجویان دانشگاه ازاد
ترور یک دیپلمه
ترور یک بی سواد نخبه
اری . شما هم می توانید با حداقل شرایط ترور شوید.

شبکه سه

پخش زنده فوتبال (با دقایقی تاخیر)

چرت مسنجر



- حقیقتشو بخوای من مریلا از تورنتو نیستم ؛ من اکبر از قزوینم
+ آِ چه جالب منم پدرام از کالیفرنیا نیستم ؛ نعمت از قزوینم
- این که خیلی عالیه . من کی می تونم یو رو ببینم؟
+ برای یک رابطه سالم؟
- این چه حرفیه میزنی هانی من تو رو فقط برای خودت می خوام
+ اُکِی . پس بوس تا فردا شب
- بوس تو

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

افق های روشن

ببینید کار به کجا کشیده شده که مربی مالدیو ( 17 گل سابق)  آمده ورزشگاه ازادی و تیم ملی ایران را انالیز می کند.

آن هم در بازی با ماداگاسکار

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

به منظور نیمه شعبان - به انضمام صدا و سیما



[گل ]        [گل]      [ گل]         [گل]        [گل ]        [ گل]

چَـ           چَــ           چَـــ           چـَــ        چـَـــ        چـَــــ

[گل]      امیر دلها       امید غمها      یوسف زهرا      بیا بیا      [گل ]

[گل]         چَـ       چَــ       چَـــ       چـَــ       چـَـــ        چـَــــ     [گل]

امیــــــــــــــــــــــــــــد عالمینی    [گل ]

[گل]    امیر دلها     امید غمها    یوسف زهرا    بیا بیا     [ گل] 

چَـ           چَــ           چَـــ           چـَــ        چـَـــ        چـَــــ


چـَـــ = صدای دست

۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

لعنت الله علیه


اولین کبودی زیر چشم زمانی دیده شد که یک شرکت خدمات اینترنتی ، اینترنت رایگان نیمه شب را ابداع نمود.

۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

درگیری7


- نزا دهنمو وا کنما؟
+ وا کن بینیم این صدائه از کجای دهن تولید میشه

درگیری6


- نزا دهنم رو وا کنما؟
+ یعنی مثلا اگه وا کنی چی میشه؟
- یه تیکه شجریان اماده کردم . پلی کنم؟

درگیری5


- نزا دهمنو وا کنما؟
+ یعنی اگه وا کنی چی میشه؟
- هیچی     فقط باید بی خیال عمت بشی

درگیری4


- نزا دهنمو وا کنما؟
+ یعنی اگه وا کنی چی میشه؟
- اسم تمام اندام تناسلیت رو میارم ابروت بره

درگیری3


-  نزا دهنمو وا کنما؟
+ یعنی اگه وا کنی بعدش چی میشه؟
- هیچی دیگه  میبندمش دوباره

درگیری2


- نزا دهنم رو باز کنما؟
+ باز کن تا کسی نیومده کارو تموم کنیم

درگیری1


- نزا دهنم رو باز کنما؟
+ یعنی اگه باز کنی چی میشه؟
- خب ئـــــه چیز   بریم یه میان برنامه ببینیم بر می گردیم

۱۳۹۰ تیر ۱۰, جمعه

دسته


مردم جهان به دو دسته تقسیم می شوند.
یه دسته انهایی هستند که معتقدند مردم به دو دسته تقسیم می شوند ،
.یه عده اونهایی که مخالف این عقیده اند.

۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

تبلیغ جدید دولت برای جبران کسری بودجه

با هزار تومن توی 60  ثانیه  چی کار میشه کرد؟
   
هیچی                                                                       تجاوز 

                                      کاندوم                                                  کمک به اسرائیل

           قا قا لی لی                                                         کمک به دولت

             
انتخاب با شماست!                                                       

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

کجای ؟


- شما کجا میشینین؟
+ تو ساعت فروشی
- مگه ساعت چنده؟
+ شیشه
- چوبی هم دارید؟

کجای ؟


- شما کجا میشینین؟
+ بلندی های جولان
- چی کا میکنین؟
+ جولان می دیم

کجای ؟


- شما کجا میشینین؟
+ تو ون
- شما ؟
+ گرفتنم

کجای ؟


- شما کجا می شینین؟
+ پشت سمند .
- شما ؟
+ هوگو چاوز

کجای ؟



- شما کجا می شینین؟
+ پشت دار قالی بافی . شهرداری هم می کنیم

کجای ؟



- شما کجا می شینین؟
+ دو نفرمون یک جا میشینیم. ادغام شدیم ما

کجای ؟


- شما کجا می شینین؟
 + روی رسانه ملی . کلا چتریم ما + ادعای ازاد اندیشی هم داریم

کجای ؟


- شما کجا می شینین؟
+ می تونم مشورت کنم؟
- شما چه کسی رو برای مشورت انتخاب می کنید ؟
+ من همسرم رو انتخاب می کنم
  (صدای تشویق حضار)
_ همسر : روی وزارت بهداشت

کجای ؟


- شما کجا می شینین؟
+ روی دو قوّه . داداشیم ما

کجای ؟


- شما کجا می شینین؟
+ روی چاه نفت . اقا زاده ایم

کجای ؟


- شما کجا می شینین؟
+ تو بیت . نون خور اقاییم

۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

بدانید و اگاه باشید


سخت ترین مرحله اموزش کار با ویندوز به یک ادم مسن ؛ اموزش دبل کلیکه!

بُرشی ازلورل و هاردی


لورل : می خوام ازدواج کنم
هاردی : با کی ؟
لورل : با یه زن
هاردی : مگه تا حالا دیدی کسی با یه مرد ازدواج کنه؟
لورل : آره   ...    خواهرم

دعوا در پایگاه


- بی بصیرت درست صحبت کن
- نذار ابعاد جدیدی از خیانتات را رو کنم
+ گاز فلفلت رو اب بکش .تهمت می زنی؟
+می خوای با چفیه خفه ات کنم؟
- برو باتومم دهنت
(فسسس فسسسس )
(صدای سرفه شدید دو نفر)

سرگرمی در پایگاه

+ راستی دیروز سخنرانی خامنه ای رو گوش...
- خفه شو احمق!
 - بگو ایت ا... خامنه ای
+ ساکت شو ملعون!  
+ حضرت خامنه ای
- لعنت بر تو مجوس!
- حضرت ایت ا... خامنه ای
+ لال بمونی منافق!
+ اقا
- بی شعور سبزی!
- حضرت اقا
+ قلب فتنه!
+ امام
- خرداد 88 صفت!
- حضرت امام
.
.
.
- هـــا... چی شد     کم اوردی؟



۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

دکتر شخصیت 3


 مادرهای گرامی هیچ گاه به فرزند پسرتان ظرف شستن و سفره پاک کردن را تحمیل نکنید . مثل گربه خیس کردن می ماند.

دکتر شخصیتی 2


وقتی با کسی هستید در اوج لذت و خوش ترین لحظه او را ترک کنید و بدانید عاشقتان می شود.

دکتر شخصیت1


وقتی مطلبی طنز بیان می کنید و جمع می خندد شما نخندید تا هم اطرافیان بفهمند
این گوشه ای از قدرت طنز شماست و هم خفن تر از انچه هستید به نظر برسید.

تهدید نظامی


دکتر احمدی نژاد اعلام کرد : مقصد بعدی من بعد از پالایشگاه ابادان اسرائیل است.

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

کارشکنی


شکایت موزه انگلیس از ایران : مدت اجاره جنتی به ایران به اتمام رسیده است

2داکتر ممود


[محمود 30 جاسوس را سیاه و کبود کرده و از اتاق خارج می شود]
بچه اونی ها

[شماره راننده اش را می گیرد تا به دیدار مادر 40 شهید برود]
رئیس جمهور محترم شارژ شما به اتمام رسیده است
رئیس جمهور م...     بیب بیب بیب

[محمود شماره  *140*اقا #  را میگیرد و گوشی اش لبریز از شارژ می شود]

[به درب منزل مادر 40 شهید می رسد. روی درب نوشته است :بازدید برای عموم ازاد است]

[داخل]
محمود : مادر چرا تو این وضع اسف بار زندگی می کنید ؟
مادر : تقیقت حلقه
صدای زنگ اس ام اس گوشی محمود می اید
متن پیامک : مشایی: احمدی مقدم را رد کن بره . از قضیه جن ها بو برده
تیتراژ با صدای اخشابی

داکتر ممود1


[مصلحی در می زند]
محمــــــود    محمـــود جان کجایی ماه شب چهارده من ؟ کجایی؟

محمود : مگه نگفتم دیگه اینجا نیا بچه اونی

 مصلحی : تند نرو فدات شم ببین برات 30 تا خارجی خشگل اوردم

[محمود زیر چشمی نگاه می کند]
به پیشنهاد من فکر کردی؟

.  مصلحی
بابا 30 تا ادم برات اوردم گیر دادی به من . اخه تو جذب چیِ من شدی؟ها؟


[ محمود با لبخندی خبیثانه به سمت مصلحی می رود]
سانسور

سانسور

سانسور

[هر دو رو به خورشید درحال غروب ]
محمود : راستی اون 30 تا کی بودن؟

مصلحی
حالا دیگه!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

سینما از دیدگاه ایرانی


خوب بود .    دردای   جامعه   رو  بیان  می کرد .
  "          "             جوونا         "             "
  "       "    معضلای   "             "               "

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه

جن گیر 1

[پرده اول - محیط ترسناک و مه الود با صدای ممتد هووووو]
مشایی : [در حالی که به گوی شیشه ای نگاه می کند] 
یه ریش میبینم.
ا.ن : [در حالی که قد بلندی می کند]
میشه ببینم؟ میشه ببینم؟
مشایی : خیـــــــــــر.
 یه موجود ترسناکی میبینم. طوری که  وقتی جن ها اون را می بینند بسم الله میگن 
[ا.ن اب دهن خود را قورت میدهد] 
یه مصلحی میبینم
داره به ریشت می خنده
ا.ن : وای نامرد . حالا به نظرت چی کارکنم؟
مشایی : حالا من امشبو یه بختک میندازم روش .ولی برای فردا مصلحی رو اخراج کن
ا.ن : رهبری رو چی کار کنیم؟
مشایی : اون با من . فردا با سُم میرم سراغش بگرخه
[در حالی که روی سقف نشسته است]
ما رو دست کم گرفتی ؟
ا.ن : اخه من عاشق همین خل بازیاتم دیگه ! 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

لندهور

اومد وسط سایت دانشگاه و داد زد : شلوارمو در بیارم؟
همه پسر ها گفتن : دربیـار در بیــار
دختر ها هم زیر چشمی نگاه می کردن
یه دفعه دستشو کرد تو ساکش و شلوار ورزشیشو در اورد.

همانا انسان نسبت به پروردگار خود بسیار ناسپاس است

 از تصادف جان سالم به در برده بود و جان خود را مدیون شرکت بی ام و می دانست
وخداوند همچنان لبخند می زد.


۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

بزودی هرشب در بحث های خانوادگی

جـــــــــــــــــــــــــــــــ  اقا از محمود  ـــــــــــــــــــــــــــــــــدایی 




کارگردان : اصغر مشایی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

گزارش خبری-واحد مرکزی تبر

اقای قمری وفا صدای منو دارین؟
 [قمری وفا وسط تصویر- سرپا - با انگشت سبابه گوشی توی گوشش را فشار می دهد ] 
بلـــــــه ، سلام عرض می کنم خدمتــــــــه همه شما
طبق یک نظر سنجی که جهانیه ولی در تهران صورت گرفته اقای احمدی نژا
با 70 درصد افزایش محبوبیت و اوباما با 80 درصد کاهش محبوبیت روبه رو بودند.
ببینیم گزارش رو:
 [یک شهروند امریکایی که چهره اش مثل ایرانیان است و خوب نمی تواند انگلیسی حرف بزند]
 [ابتدا انگلیسی سپس با صدای قمری وفا دوبله -  با لحن فارسی وان]
دیگه خسته شدیم ، این مرد باید بره، ما رئیس جمهوری مثل ایران می خوایم
[شهروند امریکایی بعدی]
 HELLO
[دوبله]
این مرد باید بره
[یک شهروند صهیونیست]
we want ...
[دوبله]
مرگ بر انسانیت، مرگ بر شرف، درود بر زشتی ها
[شهرمند امریکایی مشکوک 2- باچادر- دوبله- ]
اینها بدن ما را  می خواهند و با ما همانند کاندوم رفتار می کنند
[شهروند امریکایی الصل]

down with dictator down ...

[واحد مرکزی خبر-دستپاچه ]
اقای قمری وفا صدای من رو دارید؟
بله. متاسفانه ارتباط ما قطع شد.
گزارش هوا...



طلا سفید

می گفت طلا ساز است ، اما سفیدی میان بندهای انگشتانش از بنایی حکایت می کرد.

۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

وجودت


وقتی بهش فکر می کنم , میبینم که واقعا ممکنه خیلی ممکن باشه.

نسل بعد-در شهر


دی دینگ دی دینگ دی ی ی
دا دینگ دی دینگ دی ی ی
دی ری
جناب سرتنگ یه توضیحی می فرمایید؟
با یام و ناد خدا
این دو نفر تمام مطالب باحال اینترنت ملی رو کپی میکردن
رو دو قبضه فلش و اون رو در اختیار امریکای منحوس قرار می دادند
جناب سرتنگ حکمشون چیه؟
این دو نفر به دستور مراجع قانونی دهنشون سرویسه
دوران محکومیتشون چقدره؟
باید یک ترابایت رو با دایل اپ اپلود کنند.

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

اسمایلی - برج میلاد






                       O                
                        |
                        |
                        /\
                    /\ /\ /\
              /\ /\ /\ /\ /\ /\ /\
           /\ /\ /\/\ /\ /\/\ /\ /\/\  
         /\ /\ /\/\ /\ /\/\ /\ /\/\ /\
            /\ /\ /\/\ /\ /\/\ /\ /\
                 /\ /\ /\/\ /\
                    \ \  / /
                    |       |  
                   |         |
                   |         |
                   |         |


                                  

اخ بار


دولت ضمن موفق خواندن طرح خود اعلام کرد :
چهار صفر فقط از حقوق کارمندان کم می شود وکلیه اجناس بازار با همان قیمت سابق به فروش می رسد.

۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

اعضا و جوارح1


چشم هام روباز کردم.10 نقطه قرینه کنار هم دیدم .
 همیشه افتخار اطرافیانم بلندی قدم بود.
اما وقتی انگشت های پاهام احساس غربت میکنند .وقتی دست رویشان می کشم خجالت می کشند و می کشم .
چه فایده.
بهش سلام کردم.با اون بزرگه که اوله . جوابم رو نداد در عوض به کنایه بهم گفت اون بالاها چه خبر؟
اولش قبول نمی کرد ولی بالاخره پذیرفت که من مقصر نیستم.از زندگشی گفت.
از وقتی که میرم دستشویی خودش رو همسطح چیزایی میبینه که درشان ش نیست.
از اون مراسم عروسی گفت که عاشق شصت یه دختره شده.که اومده شماره بده که بازرفتم دستشویی.
یک ذره بحث سیاسی کردیم .داشت بحثمون بالا می گرفت که به دستشویی بدون دمپایی تهدیدش کردم.
که لال شد.ولی اخرش روبوسیکردیم و همه چیز ختم به خیر شد.

۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

کمبود محبت


دورت بگردم

      @                                                                  a

اسمایلی روبروی پارک ملت




           ()
          (__)
         (____)
        (______)
       (________)
       /||||||||\
        /||||||\
         /||||\
          /||\
           /\

۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

اسمایلی جاده بیابانی-دو نفره



                                         T    /         I          \    T
                                      T      /          I           \      T
                                  T         /           I            \       T
                                T         /             I             \         T
                             T          /               I               \           T

اسمایلی خر


     ()---()
    (0) (0)
    /      \
     /    \
      //\\

۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

اسمایلی دیوار ساختمان ها فردای چهارشنبه سوری

--------------------------
l   *                *       l
l  *           *             l
l        *                   l
l  *              *     *   l
l   *        *           *  l

اگهی استخدام 4-مجلس خبرگان

مدارک لازم  

1-اصل و کپی گواهی فوت
2-زاویه کمر بالای 40 درجه
3-رضایت پدر و مادر
4-تهیه برگه قطع امید از کمسیون پزشکی (درصورت نداشتن گزینه1 )
5-اول اسمش " اکبر هاشمی رفسنجانی " نباشد
6- دو قطعه عکس 3 در 4 سیاه سفید

- انهایی که علائم حیاتی کمتری دارند در الویت هستند

۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

چرخه زندگی

اکبر از خبرگان پرت شد  بیرون
محسن از مترو پرت شد تو خیابون
فائزه از خیابون پرت شد تو زندون
مهدی از زندون پرت شد بیرون

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

احکام

ایا شرکت در تجمعات مخالف دولت اشکال دارد؟

- اگر به قصد خرید باشد اشکالی ندارد.

-اگر به قصد تفریح (فرار از دست یگان ویژه) باشد اشکال ندارد .
در غیر این صورت حرام است و باید 8 بسیجی را موتور دهد.

-اگر به قصد لذت باشد که چه حالی میدهد !

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

تفریح سالم

جوانهای  عزیز
هیجانی که در فرار از دست یگان ویژه هست به هیچ وجه در بانجی جامپینگ و ترن هوایی نیست.


۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

سه شنبه بازار

اینجا کشوری است که شب عیدش از بهمن شروع می شود.
ارزشی ها 22 بهمن و ما بقی 25 بهمن خرید می کنند.
فائزه هاشمی را در حین خرید دستگیر می کنند !
اینجا عقیده خرید و فروش می کنند.


۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

ساخت ابر رایانه توسط ایران

قابلیتها

1-نصب ویندوز 98
2-قفل فایل های شخصی
3-هنگ در هنگام ورود به سایت های ضد انقلاب
4-دارای درگاه فلاپی
5-صفحه رنگی
6-هوم پیج روی سایت اقا
7-حل  8معادله بی مجهول در 30 دقیقه

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

فراماسونری

بحرین        اردن         تونس          ونزوئلا             مصر
   
                                       باتوم

و به وجود امدن اسم این شئ شیطانی را یک اتفاق می دانید؟

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

خزینه

در مجلس :

و این مستکبرین خود فروخته.... احححسسسنننتتت  اححسسننتت
واین موسوی و کروبی امریکایی .... اححسسسنننت   اححسسنننتت
مگر شما نبودید که می گفتید... احححسننتتتت  احسسسسننننتتتتت

{عضو فراکسیون دلاک ها زمانی که یک نماینده را ماساژ می دهد}  : احححسسسسننتتت  احححسسسنننتت
{ نماینده دامغان در حالی که پسته می خورد } : احححسسنننتت  اححسسننتتتنت
{رئیس فراکسیون قهرمانان نمی میرند در دستشویی زمان که سیفون را می زند} : احححسسسنننتت اححسسننتت
{ نماینده چاغوز اباد زمانی که به ان پدیده نادر که از بینی خود دراورده می نگرد} : احححسسننتت  احححسسننتتت
{دستفروش جلوی خزینه با داد و فریاد} : احححسسننتت  اححسسنننتت


۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

بد اموزی2-تلوزیون-3xi

مشغول خوردن هستی        کمربندم نبستی

کمربند = کمربند شلوار

سهراب انلاین

اهل اینترنت هستم
پیشه ام گودر بازی
پدري دارم حسرتش يك شب خواب!
فالوور ها همه از دم ناباب
و کامنتی که مرا کرده جواب
اهل اینترنت هستم قبله ام هست لایک
جانمازم شیرینگ است
خوب ميفهمم سهم آينده من بيكاريست
پست ها را باید شست جور دیگر باید رید

اگهی استخدام3-بهبهانی

- خب بگو ببینم با چه جاهایی کار کردی؟
+ با خبر نگارها  با سپاهی ها  با مردم عادی با ورزشکارا با ...
- چی کار می کردی؟
+ اینا پروازای سفارشی من بودند
- دیگه چی بلدی؟
+ تدریس بدون در نظر گرفتن سطح استعداد ونگهداری از حیوانات خانگی
- مبارک رو میشناسی؟
+ داداشمه
- گفتم چقدر شبیه هستید . پدر مادرتون چرا شما رو از هم جدا کردند؟
+ اخه متاسفانه پدر مادرمون هیچ وقت با هم ازدواج نکردند.
+ مامانم دوست دختر بابام بوده
- ببین درسته ما تو کار تخلیه چاه هستیم اما مکنده مون باید یه سری شرایط رو داشته باشه
- بفرمایید بیرون

۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

بد اموزی-لواط

- عمو سبزی فروش
+ بعععله
- من نعنا می خوام
+ بعععله
- تو رو تنها می خوام
+ نه تو رو خدا من قول دادم.

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

بی خیال

- چیزها نه از بین میروند و نه خود به خود چیز می شوند ...
- اگر خورشید در دست راستم و ماه در دست چپم ...
- ای کسانی که چیز اوردید...

طبق نظر تمامی مراجع عظیم  ژانرهای بالا نجس هستند و استفاده از انها حرام است و بلاک نویسنده از اوجب واجبات است.

بی جنبه

چو لب بوسه زد بر سر چیز یار     دگر عضوها را نماند قرار

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

خل یا نابغه

یادمه وقتی سر جلسه کنکور بودم یه  نفر کنارم بود که غرق برگه بود.منم زد به سرم یه چند تایی از روش نگاه کنم.
همین که اومدم پاسخنامه رو نگاه کنم یه صحنه دیدم که خون خودم رو مباح دیدم از این کارم.
برگه سولاتش هنوز رو زمین بود! طرف 45 دقیقه سرش تو پاسخنامه بود !

معضل یک انقلابی


اخه ادم اینقدر بد شانس؟
دهه فجر بخوره به رحلت و شهادت؟

۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

خروجی 20:30

نجف زاده :  سفر به کشور های  پیشرفته و تهیه خبر از رو به افول بودنشان

  مراتی    :  خبرنگار واحد چاپلوسی. تهیه خبر از پرتاب موشک به فضا و پیشرفت کشور و ...

 دلاوری   :   پرسیدن جوک از مسئولین (صرفا جهت مستراح)

انقلاب گودری

وای اگر گنده ما حکم بلاک ات دهد          ارتش فتا نتواند که جوابم دهد

۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

زر زیادی نزن



وایسا بنزینا سهمیه بندی بشه مردم میارن پایین حکومتو. حالا ببین.
وایسا یارانه ها هدفمند بشه مردم میریزن خیابون
وایسا کرایه  تاکسی ها گرون بشه مردم دیگه سر کار نمیرن
وایسا قبضا بیاد کسی مگه میتونه جلو مردم رو بگیره
.
.
سه سال بعد
.
..
وایسا شورت هامون رو پس بدن می دونیم چی کارشون کنیم!

این عدده تو قبض چقدر طولانیه

قبض ها نه از بین میروند و خود به خود پرداخت می شوند . بلکه از ماهی به ماه دیگر انتقال پیدا می کنند.

فتی


فتا : ارتش سایبری برای حفاظت از محتوای اینترنتی برای اقایان
فتانه : "     "          "             "           "             "    بانوان

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

قبض روح

سازمانهای اب و برق و گاز تصمیم گرفتند برای کاهش مصرف کاغذ مبلغ قبض را
به صورت عدد توان دار بنویسند.

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

نتایج 2+1 سیخ گوجه

اوغلو جلیلی و اشتون را به شام دعوت کرد.

در این دیدار به دلیل مشخص نبودن ذبح اسلامی گوشت و همچنین مشکوک بودن نوشیدنی ها جلیلی به یک
املت با اب شیر افاقه کرد.
همچنین در ادامه این دیدار همه افراد به منافع مشترک از جمله ته چین و ژله تاکید بسیار کردند.

خانوم اشتون ضمن اشاره به لقمه های بزرگ جلیلی خواستار باز پس گیری ترب ها و پیازها از وی شد.
تا کنون جلیلی هیچ واکنشی نشان نداده است.
این شام 6 ساعت به طول انجامید و پشت درهای بسته خورده شد.

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

یک ماه گذشت...

تحقیقات نشان می دهد طی یک ماه اخیر سن امید به زندگی در ایران
  از 70 سال به 15 سال رسیده و همچنان رو به کاهش است.

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

معجزات

-  بیا این عکس ا.ن رو بذار اون بالا. میگن شانس میاره
+ باشه ولی من که به شانس اعتقاد ندارم
-  اخ اخ اخ سوختمون تموم شد
+  فرمون چرا قفل کرده
- لاستیکا چرا باز نمیشن
+ موتورا دیگه چرا از کار افتادن
- چرا همه اینا یه دفعه با هم اتفاق افتاد؟
+لامصب عکس اون لعنتی رو بنداز بیرون
- در قفله باز نمیشه
[گفتگوی ضبظ شده در جعبه سیاه هواپیما تهران- ارومیه]

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

اگهی استخدام دو-استخدام زوری فتنه گر

+ ریشاتو با تیغ میزنی یا با ماشین؟
- واجبی

+ بچه هم داری
- زن که ندارم ولی بچه رو مطمئن نیستم

+ بیا این برگه رو بگیر تهش رو امضا کن

 - تو هم بیا سرشو امضا کن



+ لااقل یه جمله از امام بگو
 - انقلاب ما انفجار زور بود