۱۳۹۱ آبان ۱, دوشنبه

باغبان هوشمند


زن و شوهری از کنار باغی می گذشتند.باغ پر از میوه های رسیده و تازه بود . تصمیم گرفتند که به داخل باغ بروند
و فقط به اندازه ای که سیر شوند از آن بخورند.در این حین مراد از راه رسید و این زوج را در داخل باغ خود یافت .
به آنها گفت : در باغ من چه کار می کنید ؟
 مرد گفت : گفتیم به داخل باغ بیاییم و به اندازه ای که سیر شویم
از این باغ بخورریم که خود میدانی اینگونه حلال است.مراد که مرد زیرکی بود دست خود را به داخل لباس زن آن
مرد کرد و سینه های زن را با دست گرفت و گفت : در حال عبور بودم که زن تو را دیدم و با خود گفتم از سینه های این زن به
اندازه ای بخورم تا سیر شوم که خود میدانی اینگونه حلال است .مرد که به صورت عملی در حال دست و پنجه نرم کردن
با لغت دیوث بود از کرده خود پشیمان شد و تا اخر عمر فلان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر