[مصلحی در می زند]
محمــــــود محمـــود جان کجایی ماه شب چهارده من ؟ کجایی؟
محمود : مگه نگفتم دیگه اینجا نیا بچه اونی
مصلحی : تند نرو فدات شم ببین برات 30 تا خارجی خشگل اوردم
[محمود زیر چشمی نگاه می کند]
به پیشنهاد من فکر کردی؟
. مصلحی
بابا 30 تا ادم برات اوردم گیر دادی به من . اخه تو جذب چیِ من شدی؟ها؟
[ محمود با لبخندی خبیثانه به سمت مصلحی می رود]
سانسور
سانسور
سانسور
[هر دو رو به خورشید درحال غروب ]
محمود : راستی اون 30 تا کی بودن؟
مصلحی
حالا دیگه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر