۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

داکتر ممود1


[مصلحی در می زند]
محمــــــود    محمـــود جان کجایی ماه شب چهارده من ؟ کجایی؟

محمود : مگه نگفتم دیگه اینجا نیا بچه اونی

 مصلحی : تند نرو فدات شم ببین برات 30 تا خارجی خشگل اوردم

[محمود زیر چشمی نگاه می کند]
به پیشنهاد من فکر کردی؟

.  مصلحی
بابا 30 تا ادم برات اوردم گیر دادی به من . اخه تو جذب چیِ من شدی؟ها؟


[ محمود با لبخندی خبیثانه به سمت مصلحی می رود]
سانسور

سانسور

سانسور

[هر دو رو به خورشید درحال غروب ]
محمود : راستی اون 30 تا کی بودن؟

مصلحی
حالا دیگه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر