۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

مراد نامه

داخل خانه بودم و درحال دیدن سریالهای جذاب شبکه دو .
هوا سرد بود .چون زمستان بود . معمولا در زمستاد هوا سرد است.کم کم باران گرفت .
اولش کم بود ولی شدت گرفت گرفت گرفت گرفت که دیگه خیلی گرفت.
در همین حین صدای در را شنیدم . رفتم در رو باز کردم.دیدم یک خر جلوی در است .
 سلام کرد و گفت : من که جیک و جیک می کنم برات تخم طلا می کنم برات من برم؟ بهش گفتم : اِ این دیالوگ که مال تو نبود
عصبی شد و و گفت کم عرعر کن و هلم داد و گفت تو داری به من میگی الاغ !
 من وقتی نمایش نامه در انتظار گودوِ اثر البر کامو  نقش گودو رو  اجرا کردم همه گرخیدن . اون موقع کجا بودی؟
حالا تو می خوای به من یاد بدی ؟ می خواستم بگم ساموئل بکت که طی مشورتی که با بیضه ها داشتم مخالفت کردند.
رفتم جلوی در هرچی وایسادم دیدم هیچکی نیومد گفتم : اقا خره پس رفیقات کو؟
گفت : این یه داستان دیگس نویسندش هم مُراد نام دارد . بقیه بچه ها هم با کارگردان به توافق نرسیدن .
فعلان من در خدمتتون هستم . گفتم خدمت از ماست که گفت به لبنیات علاقه نداره وچند روز طول کشید این تیکه رو هضم کنم .
الان که دارم باشما حرف میزنم 18 سال از اون قضیه میگذرد.

                                                         جای مُراد خالی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر