قدرت زیادی دارد . اگر میلیاردر تشریف دارید یا که سیاستمدار بزرگی هستید یا چه و چه حتما گذرتان به انجا خورده است .
با عمل و جراحی هم کاری پیش نمی رود .
باید و باید اضافات دنیوی از بدنتان خارج شود یا نه . بلی در هر صورت کارتان لَنگ انجاست . به داخل توالت رفتم در را بستم .سوسک . بالدار .
قهوه ای . بزرگ . اوه نُ وری بد .چه فکر کرده ای ای قهوه ای ؟ فکرکرده ای اینجا خانه خاله سوسکه است؟ اینجا یا جای من است یا
این چه مسیری است که پیش گرفتی ؟ اصلا تو دینت چیست ؟ ایا حکومت اسلامی را قبول داری ؟ بدنت پر مو است . ارزشی هستی؟
سوسک بالدار قهوه ای روبروی من در ان پایین ها خشکش زده بود و فقط شاخکهایش نشانگر زنده بودنش بود .
خرت به چند من؟ پدری یا مادر ؟ ایا می دانستی کف پاهایت عین نجاست است قهوه ای؟
براستی اگر حکومت اسلامی یا بودایی یا لاییک بود برای سوسکها فرقی می کرد؟
اگر یک سوسک با حشره کش خواست خود کشی کند تماشاچی خواهد داشت؟
ایا سوسک ها هم اینقدر حرف مفت و اعصاب خورد کن میزنند؟
کمی که فکر کردم متوجه زندگی سالم و بی دغدغه و زیبای سوسک شدم. گفتم من می رم بیرون کارت تمام شد صِدام کن .
برگشتم و پشتش را هم شستم و راهی منزلش کردم . اما در یک غفلت اب از شلنگ به سمتش جهید و او را روانه سیاهچاله مرگ کرد.
حتی قطرات اشک او روی کاشی پدیدار بود. اما رفت.
رفت ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر